۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

کوتاهترین داستان عشقی دنیا

روزی مردی از یک دختر پرسید «آیا با من ازدواج می‌کنی؟». دختر جواب داد «نه» و از آن پس مرد شاد زیست، به ماهیگیری و شکار رفت، کلی گلف بازی کرد، آبجو نوشید و هر جا که خواست گوزید! [پایان]

هیچ نظری موجود نیست: